«حق به شهر» سرنخ فلسفی مهمی از عصر روشنگری دارد/ فراتر از تقسیم عادلانه شهر باید عمل کنیم
تاریخ انتشار: ۱۸ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۷۰۹۵۸
معاون شهرسازی و معماری شهردار اصفهان با بیان اینکه مفهوم حق به شهر دارای چهار موضوع شامل کارآمدی، برابری، مشارکت و پاسخگویی است، گفت: مفهوم حق به شهر، سرنخ فلسفی مهمی از عصر روشنگری دارد که مباحث بهوجود آمده از این ایده یا حقوق طبیعی در اسناد اداری بسیاری از دموکراسیهای جهان بهکار گرفته شده است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، در دهههای اخیر، تغییرات سریع شهرها و بحرانهای ناشی از آن توجهها را به سمت عرصه سیاستگذاری شهری جلب کرده است، از سوی دیگر صورتها و اشکال نابرابر توزیع منابع و فرصتها به ضرر بخش عمده افراد و گروههای اجتماعی ساکن در شهرها موجب شد تا نظریه پردازان انتقادی شهر با تکیه بر مفهوم «حق به شهر»، مطالبات شهروندان را در برابر سیاستگذاران و تصمیم سازان شهری مطرح کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تخصیص شامل حقوق دسترسی، تملک و استفاده از فضای شهری و آفرینش فضای جدیدی است که نیازهای افراد را برآورده میسازد. حق به شهر تجلیبخش خود به عنوان شکل عالی از حقوق و به معنای حق آزادی تا خصوصی شدن در جامعهپذیری، سکونت و زیست است.
حق به شهر، همه شهروندان را تشویق میکند تا در استفاده و تولید فضای شهری مشارکت کنند و بر تولید فضای شهری به معنای کنترل بر روابط فضایی و اجتماعی شهری، کنترل داشته باشند.
این مقوله به موضوعاتی همچون برابری و نبود تبعیض، حمایت ویژه از افراد و گروههای آسیبپذیر، افزایش همبستگی اقتصادی و سیاستهای مترقی کننده، توسعه شهری عادلانه و پایدار، مشارکت، شفافیت، حق به اطلاعات عمومی، آزادی، عدالت، گردهمایی، حق به امنیت عمومی و همزیستی مسالمتآمیز بر اساس صلح، همبستگی، دسترسی به خدمات عمومی شهری و خانگی و تأمین آنها، حق به حمل و نقل عمومی، حق مسکن، آموزش، کار، حق به فرهنگ و اوقات فراغت و سلامت و حق به محیط زیست توجه جدی دارد؛ این مفهوم چارچوبی برای بحث در خصوص حقوق و مسئولیتهای مدنی و ابزاری برای ایجاد تغییرات شهری و تحقق شهر شهروند محور را فراهم میکند.
آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگوی خبرنگار ایمنا با وحید مهدویان، معاون شهرسازی و معماری شهردار اصفهان در رابطه با مفهوم و کارکرد مفهوم حق به شهر است.
حق به شهر متکی بر کارآمدی، برابری، مشارکت و پاسخگویی استایمنا: حق به شهر چه مفهومی را مطرح میکند؟
مهدویان: شهروندی مفهومی با گستردگی سیار بالا است و به ابعاد مختلفی مشتمل بر مشارکت سیاسی، توانایی برای مطالبه حقوق و مزایایی همچون حقوق مدنی، سیاسی و اقتصادی خاص، هویت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیاز دارد.
مفهوم حق به شهر، سرنخ فلسفی مهمی از عصر روشنگری دارد که مباحث بهوجود آمده از این ایده یا حقوق طبیعی در اسناد اداری بسیاری از دموکراسیهای جهان به کار گرفته شده است و در نفوذ سیاسی معاصر ادامه پیدا کرده است.
با وجود اینکه حق به شهر بهعنوان حق برای تمام ساکنان درک شده است، اما چالش اصلی این است که چگونه این موضوع، جنبه اجرایی پیدا میکند.
نتایج پژوهشهای جدید نشان میدهد که مفهوم حق به شهر دارای چهار موضوع شامل کارآمدی، برابری، مشارکت و پاسخگویی است، در واقع تحقق عملیاتی مفهوم حق به شهر متکی به این موضوعات است.
کارآمدی از قبیل کارایی در مدیریت مالی، ارائه خدمات و پاسخگویی به نگرانیهای شهروندان، برابری، مشتمل بر دسترسی بدون تبعیض به نیازهای اساسی زندگی شهری و سیاستهای طرفدار فقرا برای جمعیتهای آسیب پذیر، مشارکت برای مثال، از راه دموکراسیهای قدرتمند مبتنی بر نمایندگی محلی، انتخابات شهری آزاد و عادلانه و فرایندهای تصمیمگیری مشارکتی و پاسخگویی مواردی از قبیل شفافیت در امورات اجرایی دولت محلی، پاسخگویی به دولت مرکزی و شهروندان و ارتقای یکپارچگی و انسجام اجتماعی را شامل میشود.
ایمنا: دربرگیرندگی اجتماعی و زیست شایسته و شرافتمندانه در زمینه حق به شهر چه تأثیری میگذارد؟
مهدویان: جهانیشدن و تسلط اقتصاد سرمایهداری باعث تعمیق فاصله طبقات اجتماعی و شکافهای گستردهای در جوامع شده است، به این معنا که نوعی جوامع مبتنی بر «قطبش اجتماعی» شکل گرفتهاند که در یک سوی آن، طبقه بسیار مرفه قرار دارد و فقرا، افراد طردشده و به حاشیه رانده شده در سمت دیگر قرار گرفتهاند. دربرگیرندگی اجتماعی و زیست شایسته و شرافتمندانه از سه جنبه اساسی شامل زنان، کارگران و مهاجران قابل بررسی است.
در جنبه زنان، در شهرهای سراسر جهان، میلیونها زن در فقر، محرومیت یا ناامنی زندگی میکنند؛ آنها ممکن است در منزل تهدید شوند، در محل کار علیه آنها تبعیض شود و دسترسی آنها به ارث و تحصیل انکار شود.
مهاجرت یک مسئله کانونی برای حق به شهر است، به این معنا که حق برای همگان از جمله مهاجران بینالمللی وجود دارد که به امکانات رفاهی و مزایای موجود در شهر دسترسی داشته باشند و بهترین شیوه برای ارتقای آگاهی، نمایندگی و حقوق جمعیت گذرا فراهم شود.
مهاجرت یک مسئله کانونی برای حق به شهر است
برای اجتماع میزبان، چالش اصلی این است که مهاجران امکان دارد تعهد محدودی به مشارکت مدنی داشته باشند؛ از آنجایی که مهاجران به اجتماعات تعلق دارند و به زندگی شهری کمک میکنند، سیاستهای فراگیر و دربرگیرنده باید به این اجتماعات توجه داشته باشند و این دربرگیرندگی باید به گونهای متنوع باشد که اجتماعات در آن دخیل باشند.
از جنبه کارگران، حق ساکنان شهری برای جستوجوی اشتغال مشروع از اهمیت بالایی برخوردار است و چنانچه فقرای شهری به حاشیه رانده شده به مزایای زندگی شهری دسترسی داشته باشند. این امر تنها در صورتی امکانپذیر است که دولتهای شهری برای حمایت از معیشت شهری، یک رویکرد توانمندساز را در نظر بگیرد که این امر، از اصول اصلی حق به شهر است.
لذت از حضور در فضاهای شهری و برقراری روابط اجتماعی حق تمام ساکنان شهر استایمنا: در مباحث حقوق خدمات شهری چگونه حق به شهر اثر میگذارد؟
مهدویان: دسترسی به آب سالم و بهداشتی برای سلامتی، امنیت، معیشت و کیفیت زندگی در شهر ضروری است؛ در حالی که مشکل دسترسی نامناسب به آب و بهداشت در مناطق روستایی و شهری وجود دارد، این مسئله بهویژه در شهرها ملموستر است.
بهواسطه مهاجرتهای داخلی و شهری شدن فقر، درصد زیادی از فقرا در شهرها متمرکز شدهاند و در سه دهه گذشته، رشد جمعیت شهری در کشورهای درحال توسعه، سه برابر بیشتر از مناطق روستایی شده است، بنابراین، به زیرساختهای آب، بهداشت و پاکیزگی فراتر از ظرفیت موجود فشار آورده میشود و سرمایهگذاری در زیرساختها با شهرنشینی شتابان و برنامهریزی نشده هماهنگ نیست؛ به بیان دیگر، دسترسی به خدمات پایه پیشنیاز اصلی برای دستیابی به آزادی و انتخاب در حق به شهر است.
عدالت اجتماعی بهطور کلی بهعنوان توزیع عادلانه قدرت، منابع و تعهدات در جامعه بدون توجه به نژاد یا قومیت، سن، جنسیت، وضعیت توانایی و پیشینه مذهبی یا معنوی تعریف میشود.
اصول بنیادی اساسی این تعریف شامل همکاری، دسترسی برابر و فرصت برابر است؛ چنین ارزشهایی، پایه و اساس یک جامعه دموکراتیک و برابری اجتماعی است.
ایمنا: حق تعامل اجتماعی و حق به احساس تعلق به شهر نیز در زیرمجموعه موضوع حق به شهر مطرح میشود؛ چه تعریف برای آن وجود دارد و چه تأثیری بر آن خواهد داشت؟
مهدویان: فضاهای عمومی شهری بستر ارتباطات و تعاملات اجتماعی شهروندان است؛ حضور مثبت افراد در فضاهای باز شهری سطح تعاملات اجتماعی و حس تعاون و شهروندی را ارتقا میدهد؛ بدیهی است لذت از حضور در فضاهای شهری و برقراری روابط اجتماعی حق تمام ساکنان شهر است.
روابط متقابل اجتماعی از آن سو لازم است که احساس تعلق را در افراد ایجاد میکند، بنابراین فضاهایی که این ارتباطات را فراهم میکند، فضاهای مطلوبی محسوب نمیشود.
نظریه انتقادی شهر دربردارنده نقد ایدئولوژیک شامل ایدولوژیهای علمی-اجتماعی و نقد قدرت، نابرابری، بی عدالتی و فرصت جویی درون و میان شهرها است.
مفهوم نظریه انتقادی پیش از هر چیز با شاخص انتقادی بودن باز شناخته میشود.
حق استفاده از شهر در بعد عمومی، سبب شکل گیری احساس تعلق میشود؛ حس تعلق شامل معناها و دلبستگیهایی است که مکانها برای فرد ایجاد میکند
با توجه به اینکه حق به شهر فراتر از تقسیم عادلانه شهر موجود است، از بازتوزیع منابع موجود فراتر رفته است و حق تحقق ارزشهای دیگر را که به زندگی انسان ارزش زندگی میبخشد، مطالبه میکند.
حق مشخص به معنای پذیرش تعلق شهر به تمام ساکنان آن است که باید شهر را خود بسازند و با این کار، تواناییها و ظرفیتهای خود را نیز ارتقا بخشند.
حق استفاده از شهر در بعد عمومی، سبب شکلگیری احساس تعلق میشود؛ حس تعلق شامل معناها و دلبستگیهایی است که مکانها برای فرد ایجاد میکند. تعلق یافتن به شهر با حرکت در شهر، حضور آن، احساس آرامش و مشارکت در ایجاد فضاهای مناسب برای خود ممکن میشود.
ایمنا: برای حس حق به شهر چه تعریفی وجود دارد؟
مهدویان: حس حق به شهر به ادراک شخصی فرد از فضا بستگی دارد، به پیوند فرد با مکان منجر میشود و در آن انسان خود را جزئی از آن مکان (شهر) میداند.
فضا مکانی است که پراکسیس شهری واکنش در آن رخ داده باشد. به نظر او احساس تعلق و پیوستگی در یک دانش، حافظه و تجربه بدنی بدون واسطه روزانه مانند قدم زدن در فضاها شکل میگیرد. اعمال روزانه به خود اختصاص دادن و باز به خود اختصاص دادن سبب برخورد و رقابت افراد با مفهوم هژمونیک شهروندی میشود فضای اجتماعی نیز همچنین است؛ یعنی به تنهایی نمیتواند وجود داشته باشد. فضا نشان دهنده نظم هم زمان و در زمان یا تاریخی واقعیت اجتماعی است.
فضاهای عمومی شهری علاوه بر عناصر کالبدی شامل معانی دیگری نیز است که مردم بر اساس آن، فضا را درک میکنند. در نهایت نیز این امر سبب احساس تعلق آنها به فضا و تداوم حضور در آن میشود.
در مجموع باید در نظر داشت بهترین مرحله رابطه انسان و فضا، حس تعهد و تعلق شخص نسبت به آن فضا است. این حس از دو عامل مؤثر فضا انسان ساخته شده و تغییرات هر کدام در میزان تعهد و تعلق شخص نسبت به فضا است.
این حس از دو عامل مؤثر فضا و انسان ساخته شده و تغییرات هر کدام در میزان تعلق مؤثر است؛ فعالیتهای روزمره علاوه بر اینکه احساس تعلق برای شهروندان به وجود میآورند، سبب شکلگیری معنا و هویت فضایی نیز میشوند.
برای نمونه خیابان، مکانی جغرافیایی است که از سوی برنامهریزان و طراحان شهری، طراحی شده است و توسط افرادی که در آنجا به کنش اجتماعی میپردازند، تبدیل به فضایی با خاصیت تعلق خاطر برای آنها میشود.
کد خبر 718208منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهرداری اصفهان اصفهان شهر اصفهان معاون شهرسازی و معماری شهرداری اصفهان معاون شهرسازی و معماری شهردار اصفهان معاونت شهرسازی و معماری شهرداری اصفهان شهر سازی شهرسازی تاکتیکی حق به شهر مفهوم حق به شهر شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق مفهوم حق به شهر حق به شهر داشته باشند تمام ساکنان احساس تعلق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۷۰۹۵۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندگی سخت است آیا فلسفه میتواند کمک کند؟
فرارو- کی رن ستیا، استاد فلسفه در دانشگاهام آی تی در کمبریج در ماساچوست است. عمده فعالیتهای فلسفی او در زمینه اخلاق، معرفتشناسی و فلسفه ذهن هستند. از ستیا کتاب «راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی» با ترجمه «سینا بحیرایی» توسط انتشارات «مهرگان خرد» به زبان فارسی چاپ شده است. تازهترین کتاب او «زندگی سخت است» نام دارد و با مضمونی فلسفی دارای فصولی در مورد ناتوانی، تنهایی، اندوه، شکست، بیعدالتی، پوچی و امید است. این کتاب به عنوان یکی از بهترین کتابهای معرفی شده از سوی نشریه «نیویورکر» در سال ۲۰۲۲ میلادی انتخاب شده است. از دیگر کتابهای او میتوان به «شناخت درست از غلط» (انتشارات آکسفورد، ۲۰۱۲ میلادی) و «دلایل بدون عقل گرایی» (انتشارات دانشگاه پرینستون، ۲۰۰۷ میلادی) اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، فلسفه چیست؟ این یک پرسش قدیمی است شاید یکی از قدیمیترین پرسشها در تاریخ فلسفه و هرگز یک پاسخ متفق القول درباره آن وجود نداشته است. برخی از افراد فکر میکنند هدف فلسفه این است که دنیا را معنا کند تا نشان دهد چگونه همه چیز به یکدیگر پیوند خورده است. برای عدهای دیگر فلسفه ابزاری عملی است که باید به ما بگوید چگونه زندگی کنیم. اگر شما در اردوگاه دوم قرار دارید پس منصفانه است که بگویم فلسفه را نوعی خودیاری قلمداد میکنید. این یک سنت فکری است که دست کم از لحاظ نظری میتواند شما را به سوی زندگیای بهتر یا چیزی شبیه به آن راهنمایی کند.
من در کتاب خود تحت عنوان "راهنمای مواجهه فلسفی با میانسالی" نشان داده ام که فلسفه میتواند به ما در مواجهه با مشکلات عینی زندگی و روزمره و دست و پنجه نرم کردن با آن کمک کند.
من در کتاب ام نوشته ام "زندگی سخت است". آیا فلسفه زندگی میتواند در این سه واژه خلاصه شود به گمان ام میتواند. فیسلوفان عصر باستان مانند افلاطون و ارسطو در مورد زندگی ایده آل میاندیشیدند و سعی میکردند نقشهای برای آن ارائه دهند. این میتواند غیر واقع بینانه و هم به نوعی خود تنبیه کننده باشد. اغلب راه درست برای نزدیک شدن به زندگی ایده آل این است که فکر کنید: "این در دسترس نیست. من نباید خود را بخاطر این واقعیت که در دسترس نیست سرزنش کنم". واقعیت آن است که خوب زندگی کردن یا تا آنجا که میتوانید خوب زندگی کردن مربوط به مواجهه با روشهایی است که در آن زندگی سخت است.
بحران میانسالی یکی از آن پدیدههای فرهنگی است که تاریخ پیدایش خاصی دارد. "الیوت ژاک" روانکاو کانادایی در سال ۱۹۶۵ میلادی مقالهای با عنوان "مرگ و بحران میانسالی" و منشاء اصطلاح بحران میانسالی از آنجاست. ژاک به بیماران و زندگی هنرمندانی که بحرانهای خلاقانه میانسالی را تجربه کرده بودند نگاه میکرد. آنان اکثرا در دهه سوم عمرشان به سر میبردند و این موضوع واقعا با کلیشه بحران میانسالی امروزی سازگاری ندارد. تغییری در طرز فکر مردم در مورد بحران میانسالی ایجاد شده است. اکنون ایده این است که رضایت از زندگی افراد به شکل U با شیب ملایمی است که اساسا حتی اگر یک بحران نباشد افراد در دهه چهارم عمر خود در پایینترین سطح آن شیب قرار دارند. این موضوع برای زنان و مردان صدق میکند و در سراسر جهان به درجات مختلف صدق میکند و بسیار فراگیر است. بنابراین، وقتی افرادی مثل من در مورد بحران میانسالی صحبت میکنند چیزی که واقعا در ذهن دارند بیشتر شبیه یک بیماری میانسالی است ممکن است به سطح بحران نرسد، اما به نظر میرسد چیزی به طور مشخص در مورد یافتن معنا و جهت گیری در این دوره میانسالی چالش برانگیز است.
بسیاری از موارد درباره بحران میانسالی وجود دارد. برخی در آن مقطع به گذشته نگاه میکنند و احساس پشیمانی میکنند. همیشه این حس وجود دارد که گزینههای شما محدود شده اند. این احساس وجود خواهد داشت که پیشتر فرصتهایی باز برای شما وجود داشتند و انواع مختلفی از زندگی وجود داشند که واقعا برای تان جذاب بودند، اما اکنون به روشی واضح، مادی و عینی نمیتوانید با آنها زندگی کنید. هم چنین این پشیمانی وجود دارد که همه چیز در زندگی شما اشتباه پیش رفته است شما اشتباه کرده اید اتفاقات بدی رخ داده و اکنون پروژه این است:"چگونه بقیه عمرم را در این شرایط ناقص زندگی کنم"؟ زندگی رویایی برای بسیاری از ما گزینهای خارج شده از دسترس قلمداد میشود.
افراد هم چنین این احساس را دارند که بخش عمده زندگی درگیر روزمرگی است. به جای چیزهایی که زندگی را با ارزش به نظر میرسانند فقط یکی پس از دیگری درگیر روزمرگی هستیم. سپس مرگ به نظر میرسد که در فاصلهای قرار دارد که میتوانید آن را با عباراتی که واقعا قابل درک هستند اندازه گیری کنید. شما این حس را خواهید داشت که یک دهه چگونه است و در بهترین حالت صرفا سه تا چهار دهه باقی مانده پیش روی تان خواهد داشت.
بخشی از احساس از دست دادن به چیزی مربوط میشود که فیلسوفان آن را "ارزشهای غیر قابل مقایسه" مینامند. این ایده که اگر بین ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انتخاب کنید و ۱۰۰ دلار را بگیرید لحظهای پشیمان نمیشوید. اما اگر بین رفتن به کنسرت یا ماندن در خانه و گذراندن وقت با فرزندتان یکی را انتخاب کنید در هر صورت چیزی غیر قابل جایگزین را از دست خواهید داد.
یکی از چیزهایی که ما در میانسالی تجربه میکنیم انواع زندگیهایی است که نمیتوانیم زندگی کنیم که با زندگی ما متفاوت است و هیچ جبرانی واقعی برای آن وجود ندارد و این میتواند بسیار دردناک باشد. فکر این که "من میتوانستم زندگی بهتری داشته باشم همه چیز میتوانست برای من بهتر پیش برود" تقریبا همیشه وسوسه انگیز است، اما میتوانید این گونه فکر کنید که اگر هرگز فرزند فعلی تان را نداشتید با افراد فعلیای که دوست هستید ملاقات نمیکردید، اما واقعیت آن است که در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن فرزند چند دوست دیگر داشتید که عالی بودند.
نقطه شروع آن است که با سختیها بنشینیم و آنها را تصدیق کنیم و سپس برای درک آن چه واقعا در حال رخ دادن است تلاش کنیم و ویژگی آن را واقعا توصیف کنیم. این با نوعی روش شناسی فلسفی مرتبط است که من آن را پذیرفته ام. بین توصیف ادبی و انسانی پدیدههایی مانند غم و اندوه و تأمل فلسفی تداوم واقعی وجود دارد.
اغلب آن چه تأمل فلسفی ارائه میدهد کمتر دلیلی بر این است که شما باید این گونه زندگی کنید و مفاهیم بیشتری را برای بیان تجربیات خود و سپس ساختار و راهنمایی نحوه ارتباط خود با واقعیت را نشان دهید. از این طریق میتوانیم بفهمیم که چگونه فلسفه میتواند به عنوان خودیاری عمل کند.